« ... دستگاه امنيتي ايران با ارزيابي درست از اطلاعات، به فرعي بودن كار پي برده و با شناسايي مسيرها و راههاي اعزام من، نه تنها پروژه نفوذ را با شكست مواجه كردند ...»
به گزارش ايسنا اين بخشي از اعترافات امير ميرزاي حكمتي جاسوس دستگير شده سيا در ايران است كه اعترافاتش يكشنبهشب از صداوسيماي جمهوري اسلامي پخش شد.
دولت آمريكا در تداوم اقدامات خصمانه و همهجانبه اطلاعاتي و عملياتي عليه جمهوري اسلامي ايران و مردم كشورمان سرمايهگذاري سنگين و طراحي پيچيده و گستردهاي را ترتيب داده بود تا امكان نفوذ در تشكيلات اطلاعاتي جمهوري اسلامي ايران را ايجاد كند.
در اين راستا سازمان جاسوسي آمريكا سيا به يكي از تحليلگران اطلاعاتي خود كه سوابقي همچون فعاليت در واحدهاي اطلاعاتي ارتش آمريكا و حضور در پايگاههاي نظامي آمريكا در افغانستان و عراق را دارد، اجراي سناريوي اطلاعاتي ـ عملياتي پيچيدهاي را محول كرد، طي اين سناريو جاسوس مورد نظر بايد خود را در مسير دالانهاي اطلاعاتي منتهي به وزارت اطلاعات قرار ميداد و در مراحل بعدي امكان القاء اطلاعات فريب در مقياس وسيع به وزارت اطلاعات و نيز انجام جاسوسي را فراهم آورد.
اين مامور ايراني تبار سازمان سيا پس از گذراندن آموزشهاي پيچيده اطلاعاتي در چند مرحله و ورود به منطقه ضمن جمعآوريهاي اطلاعاتي با سلسله فعاليتهاي هدفمند و برنامهريزي شده ماموريت خود را آغاز كرد اما با هوشمندي سربازان گمنام امام زمان(عج) به محض ورود اين فرد به پايگاه بگرام افغانستان مورد شناسايي قرار گرفته، جاسوسي نامبرده و ماموريتهاي محول شده به وي آشكار شد.
بر اساس اين گزارش جاسوس ياد شده سپس زير نظر مامورين اطلاعاتي جمهوري اسلامي ايران قرار گرفت و پس از ورود به خاك كشورمان مدتي تحت تعقيب بود و همزمان با آغاز ماموريت جاسوسي خويش مقتدرانه توسط سربازان گمنام امام زمان (عج) بازداشت شد.
بدين ترتيب اين طرح سازمان جاسوسي سيا نيز افشا و خنثي شد و يك بار ديگر نيات پليد دشمنان با اشراف و اقتدار اطلاعاتي جمهوري اسلامي ايران با شكست مواجه شد.
امير ميرزاي حكمتي جاسوس دستگير شده سيا در ايران در اعترافاتش درباره جذب خود در سازمان سيا گفت: سال 2001 دبيرستان را تمام كردم و تصميم گرفتم وارد ارتش آمريكا شوم، آگوست 2001 رسماً لباس ارتش آمريكا را پوشيدم و آموزشهاي مختلف نظامي اطلاعاتي را ديدم.
وي افزود: از آموزشهاي عمومي و ويژه نظامي به دانشگاهي مخصوص فرستاده شدم تا در كنار آموزشهاي اطلاعاتي زبانهاي خاورميانهاي را نيز بياموزم. وقتي كه فهميدند من كمي فارسي و كمي عربي بلد هستم گفتند كه ما دوست داريم شما را بفرستيم به يك دانشگاهي كه عربي يادبگيري.
وي ادامه داد: سپس به عنوان تحليل گر اطلاعات و با پوشش نظامي ارتش آمريكا وارد خاك عراق شدم و ماموريت اصلي من در اين كشور شناسايي افرادي بين مقامات اين كشور بود.
جاسوس دستگير شده سازمان سيا در ايران گفت با بيان اينكه «نظر مقامات عراقي را در مورد آمريكا و حضور نظاميان آمريكايي در عراق بررسي ميكردم» ادامه داد: هدف اين بود كه در بين سران و مقامات افرادي كه تمايل به آمريكا دارند را پيدا كنيم و كاري كنيم كه در وقوع هر مسالهاي، اينها از نظاميان و آمريكا حمايت كنند و بعد از ارسال گزارشات ما به اطلاعات ارتش، ماموران امنيتي جلسهاي مخفيانه با اين مقامات برگزار كرده و سعي ميكردند رابطه نزديكتري را برقرار سازند.
وي همچنين با بيان اينكه «آمريكا قصد داشت تا با تصرف چاههاي نفت عراق سازمان اوپك را ورشكست كرده و كاري كند كه نفت فقط با دلار معامله شود، تا قدرت آمريكا مقابل چين و روسيه بيشتر باشد.» گفت: يكي از دلايل حضور نظامي آمريكا در عراق اين بود كه در خاورميانه حضور داشته باشد و با نفوذ در گروههاي اسلامي در بين مردم مسلمان نيز نفوذ و انحراف ايجاد كند. يكي ديگر از اهداف آمريكا كنترل خاورميانه از جمله ايران، سوريه، لبنان،عراق، بحرين و حتي تونس بود تا جمهوري اسلامي براي اين كشورها الگو نشود.
وي اظهار كرد: بلافاصله پس از پايان ماموريت چندماهه در عراق به استخدام چندين شركت اطلاعاتي در آمدم. «دارپا» مركز پيشرفته تحقيقاتي و اطلاعاتي متعلق به وزارت دفاع آمريكا ميباشد كه مرا از سال 2005 تا 2007 به خدمت گرفت.
وي ادامه داد: پس از دارپا به شركت «كوما» رفتم. اين شركت رايانهاي از سازمان سيا پول ميگرفت تا فيلمها و بازيهاي خاصي را براي تغيير افكار عمومي در خاورميانه طراحي و رايگان توزيع كند. هدف شركت مذكور اين بود كه مردم عراق و همه دنيا را قانع كند كه كاري كه آمريكا دارد در كشورها انجام ميدهد، حركت خوبي است.
اين جاسوس گفت: در ماه ژولاي 2009 خانمي با من تماس گرفت كه ميگفت كارمند دولت است و اسمش دولارس بود. بعد از اين تماس بارها تست دروغ سنجي و روانشناسي و معاينات پزشكي را با موفقيت طي كردم تا دولارس مامور گزينش سيا با من تماس گرفت و اعلام كرد كه تحقيقات خاتمه يافته و بايد منتظر تماس آنها بمانم.
وي افزود: سپس يك تماس از BAESYSTEMS با من گرفته شد كه بايد به عنوان تحليل گر اطلاعات به عراق بروم. در آن كشور حدود دو سال استفاده از سيستمهاي محرمانه و جمعآوري اطلاعات از اماكن و اشخاص مختلف را به طور كاربردي فرا گرفتم و در اين مدت سازمان سيا ميكوشيد تا پوششي مناسب براي ماموريت بزرگ من بيابد.
جاسوس دستگير شده سازمان سيا در ايران ادامه داد: از عراق به آمريكا فراخوانده شدم و در هتل واشنگتن پس از يك ساعت و نيم سوال و جواب توسط يك مامور، به من اعلام شد براي انجام يك پروژه اطلاعاتي لازم است كه به ايران سفركنم.
وي گفت: اين مامور سيا با دادن توضيحات ريز و دقيق، من را براي انجام اين ماموريت بزرگ توجيه كرد و اين اطمينان را نيز داد كه با پوششي كه برايم ايجاد ميكنند هيچ مشكلي در طول اين ماموريت پيش نخواهد آمد.
وي با اشاره به اينكه «درباره اين اجراي پروژه، آنقدر سوال، تمرين كرديم تا سناريو را به خوبي فراگرفتم» افزود: به من گفته شد با اعزام به ايران يك منبع براي وزارت اطلاعات ميشويد و سه هفته اطلاعات هماهنگ شده را به آنها ميدهي، سپس پولي هم ميگيري و برميگردي.
حكمتي افزود: اجازه دسترسي به سريترين سيستمهاي اطلاعاتي را پيدا كردم و براي جمعآوري اطلاعات مورد نياز پروژه نفوذ به پادگان بگرام افغانستان فرستاده شدم.
وي ادامه داد: از پايگاه بگرام تا كابل چهل و پنج دقيقه فاصله بود و من در يك مركز جاسوسي كار ميكردم كه در بگرام مستقر بود. از بگرام يك سري پرواز داشتم كه يكي از آنها از خط بگرام به دبي بود كه با سفر به امارات دو روز در دبي مستقر شدم و از آنجا با تهيه بليت، به تهران آمدم.
وي تصريح كرد: نقشه سازمان سيا اين بود كه در وهله نخست، يك سري اطلاعات ارزشمند را بدهند كه بعد ببينند اطلاعات خوبي است يا نه و بعدا با من تماس بگيرند.
جاسوس دستگير شده سازمان سيا در ايران گفت: اما دستگاه امنيتي ايران با ارزيابي درست از اطلاعات، به فرعي بودن كار پي برد و با شناسايي مسيرها و راههاي اعزام من، نه تنها پروژه نفوذ را با شكست مواجه كرد، بلكه شبكه گسترده جاسوسي با طيف وسيعي از اطلاعات، ستاد را شناسايي و منهدم كرد.