پس از پايان جنگ سرد، آنچه بوقوع پيوست شكلگيري شرايطي بود كه امروزه از آن بعنوان نظم نوين جهاني نام برده ميشود. اين تحول را بايد بخشي از تحول بزرگتري دانست كه در چهارچوب انقلاب ارتباطات، اقتصاد ميكرو، وابستگي متقابل، دموكراتيزاسيون و خرده هويتها، جوامع را وارد عصر جهانيشدن ميسازد. عصري كه در آن ميتوان ظهور دهكده جهاني را مشاهده كرد.
اين اشاره كلي از اين بابت انجام گرفت كه مشخص شود شرايط نويني برقرار شده، شرايطي كه وجه تهديد آن براي كشور ما (ايران) كه نظام آن داراي خصوصيات انقلابي است، بيشتر از وجه فرصت است.
بنابراين ضروري است تا ما با يك نگاه جديد به صحنه سياست جهاني و روابط بازيگران فعال در آن (دولتها و نهادهاي غيردولتي) وارد شويم. اين نگاه جديد ميبايست به دنبال آن باشد كه نخست نشان دهد ما در كجاي اين تحولات جديد (جهاني شدن) قرار داريم و سپس چگونه اين تحولات را بر منافع ملي كشور منطبق سازيم.
آنچه كه در شرايط كنوني كشور ما اهميت بسيار بسزايي يافته است، بحث انرژي هستهاي است كه ابعاد بينالمللي اين پروژه ملي سبب شده تا قدرتهاي عمده جهاني درصدد باشند با استفاده از اجماع جهاني و تحريمهاي اقتصادي، سياست هستهاي ايران را در موضع انزوا و بنبست قرار دهند.
بنابراين ما در يك سر بزنگاه تاريخي قرار گرفتهايم كه براي گذار از آن نياز به اتخاذ يك استراتژي دراز مدت با چهارچوبي كاملاً بومي داريم.
مديريت اصلي در اين استراتژي آن است كه آنچه ميبايست مبنا قرار گيرد توانمنديهاي داخلي و ارتقاي وسيع آن است.
بهعبارت ديگر آنچه كه ميتواند پيروزي سياسي - اقتصادي يك كشور را در شرايطي كه طرف عمدهء تضاد آن قدرتهاي بزرگ جهاني است تضمينسازد ، سلاح كارآمدي و توانمندي در سطح فرد و منابع ملي است.
از اين روست كه ما شاهديم دولت نهم و دهم نظام جمهوري اسلامي ايران چگونه از روز نخست اين استراتژي را نصبالعين سياستهاي كلان خود در بخش اقتصاد و بويژه انرژي ساخته است.
آنچه كه در عمل تا كنون رخ داده است آن است كه دولت تا سرحد امكان ، سرمايهگذاريهاي اصلي خود را معطوف به خلق فرصت براي نيروها و بخش داخلي كرده است. اين امر آنچنان اثرگذار بوده است كه در صورت استمرار، چشماندازي از توانمندي و پيشرفت را در بخش اقتصاد كشور ترسيم خواهد ساخت كه در چهارچوب آن منافع ملي كشور از پشتوانهاي از قدرت ملي برخوردار خواهد شد كه هرگونه تضاد منافع ملي با قدرتهاي بزرگ در صحنه بينالمللي را از وجه تهديد به وجه فرصت تبديل خواهد كرد.
بر اين اساس است كه دولت كنوني مهمترين پروژههاي نفت و گاز خود را در ميدان گازي پارس جنوبي (عسلويه) به شركتهاي داخلي واگذار كرده است و با حمايت صد در صد از شركتهاي سازنده تجهيزات و قطعات در بخش نفت، گاز و انرژي درصدد است اين بخش را در ميان مدت از وابستگي به خارج رها كرده و در دراز مدت زمينه خودكفايي و پايهاي براي صادرات از اين دست از توليدات باشد.
بنابراين در يك جمله و به شكلي گويا و رسا ميتوان گفت: «زنده باد سياست بوميسازي صنعت نفت، گاز و انرژي كشور ايران.»