دربارهی بحران در صنعت نساجی در دههی اخیر نهتنها بسیار گفته و نوشتهاند بلکه این بحران تا آنجا تأثیرش را بر بخشهای گوناگون جامعه گذاشته است که اکنون عامیترین افراد نیز دربارهی اوضاع نابهسامان و مرگ تدریجی این صنایع گفتنیها دارند.
صنعت نساجی در ایران با 8700 کارخانه بزرگ و کوچک، یک صنعت بومی است و در سالهای نهچندان دور بسیاری از مردم حتا در خانههای خود، به تولید پوشاک و برخی محصولات دیگر نساجی اشتغال داشتند اما گرداب بزرگ این صنعت، کسب و کار آنها را نیز فروخورد.
بر اساس پروانههای صادره، میزان اشتغال و سرمایهگذاری در صنایع نساجی به ترتیب حدود 9 و 7 درصد کل صنایع و سهم ارزش افزودهی آنها بین 4 تا 4.5 درصد است. درواقع صنعت نساجی پس از صنایع پتروشیمی، نفت و مواد غذایی از مهمترین صنایع کشور است اما حالا سالهاست که نهتنها تولید و صادرات گذشته را ندارد بلکه بخش مهمی از بازار مصرف داخلی نیز از دست رفته است.
همین سال پيش بود كه چندین واحد بزرگ صنعتی از جمله آرینجین (مدرنترین تولیدکننده پوشاک در ایران) ، سیلون (صادرکنندهی نمونه سال 79) ، جوراب بالمانه (از بزرگترین واحدهای تولید جوراب در کشور) و بافران (با بیش از 50 سال سابقه تولید) که باوجود تحمل مشکلات فراوانی همچون افزایش سرسامآور هزینههای تولید و واردات بیرویه همچنان سرپا ایستاده بودند، با اعلام اینکه دیگر توان ادامهی کار با وضعیت موجود را ندارند، همگی فعالیت خود را متوقف کردند و واحدهای باسابقه و خوشنام دیگری مانند شیراز پوپلین (صادرکنندهی نمونه سال 87) ، فرش مشهد (صادرکننده و واحد صنعتی نمونه) نیز اعلام کردند که با نصف ظرفیت در حال کار هستند و در صورت ادامهی این روند کاهش نیرو خواهند داشت.
از سوی دیگر برخی مسؤولان امر درد صنایع نساجی را مرضی بیدرمان برشمردند و گفتند که کارخانههای نساجی و پوشاک اروپا نیز بهخاطر واردات محصولات چینی ارزانقیمت، کمر خم کردهاند. اما دیدار از یک کارخانهی نساجی که تنها با دریافت یک تسهیلات دو میلیارد تومانی و تجهیز واحد تکمیل بافندگی خود به ماشینآلات ساخت سال 2009، از این رو به آن رو شده و اسب رقابت در عرصهی بینالملل زین کرده است، دستکم به نگارنده نشان داد که اگر قصد حمایت از این صنایع وجود داشته باشد، حل معمای بحران چندان راه پیچیدهیی ندارد. بهویژه آنکه رقم تسهیلات مذکور برای دولت رقمی نیست.
براستی چه میشود اگر بانکهای دولتی بهجای اعطای تسهیلات 5 و 6 میلیاردی احداث کارخانه که تنها به ساخت یک سوله میانجامد و سپس صرف خرید زمین و ملک میشود، همین پول را برای بازسازی و نوسازی خطوط فرسودهی تولید و توسعهی آنها به کارخانههای فعال بدهد و چه دستهایی در کار است تا ابر و باد و مه و خورشید فلک از کار بیفتند تا نانی به کف صنایع داخلی نیاید و عدهیی از قاچاق و واردات لقمه بگيرند و با نهایت غفلت بخورند؟ مگر نه اینکه هر توسعهیی با این چنین ارقامی، نه تنها رونق تولید و صادرات بلکه اشتغال حداقل 200 نیروی انسانی یا بهعبارتی روزیرسانی به 200 خانوار را به همراه دارد؟
پنبه و پشم بهترین مواد اولیه برای تولید پوشاک هستند؛ مساعد نبودن وضعیت کشت پنبه در ایران بخشی از صنایع نساجی را در تهیه مواد اولیهی باکیفیت دچار مشکل کرده است، به همین دلیل برای تأمین پنبهی مورد نیاز مجبور به تهیهی مواد اولیه از کشورهای قزاقستان و ترکمنستان هستیم که کیفیت پایین تری نسبت به پنبه ایرانی دارند.
اما در مورد پشم، کمبود مواد اولیهی مرغوب، چندان نمیتواند دلیل موجهی برای افول در این صنعت باشد، زیرا پشم بهعنوان یک مادهی اولیهی مرغوب در همه جای دنیا قیمتی ثابت دارد و تهیهی آن به قیمت جهانی (هر کیلو 10 دلار) کار خارقالعادهیی نیست.
البته در کنار مواد اولیه، سختافزار مناسب و دانش فنی روز نیز لازم است تا با کاهش هزینه تولید و افزایش کیفیت و تنوع در تولید، نفس صنایع نساجی بالا بیاید و ادامهی حیات یابند.
40 درصد نیاز کشور به محصولات نساجی از طریق قاچاق و واردات تأمین میشود که این موضوع هرسال میلیاردها دلار به اقتصاد ملی زیان میزند. بنابراین و با توجه مزیتهای نسبی فراوان صنعت نساجی در تأمین نیاز داخلی به منسوجات و پوشاک و دستیابی به بازارهای صادراتی و ارزآوری مناسب، باید تجدید نظری اساسی در سیاستهای پولی و ارزی بانک مرکزی صورت گیرد؛
سیاستهایی که در کنار پرداخت نکردن بهموقع عدمالنفع صادراتی، عامل بسیار مهمی در کاهش صادرات نساجی و پوشاک در سالهای اخیر بوده و باعث بهوجود آمدن شرایط کاملا نابرابر رقابتی شده است. چراکه تغییرات نرخ ارز در سالهای گذشته در خدمت واردات بوده و توازن نداشتن بین تورم داخلی و نرخ ارز همواره گریبانگیر صادرات شده است.
در این میان وزارت صنایع و معادن و وزارت بازرگانی نیز کم تقصیر ندارند؛ از یکسو وزارت صنایع با عمل نکردن به تعهدات قبلی خود مبنی بر پرداخت مطالبات 12 ساله صادرکنندگان نساجی و پوشاک به آنها لطمه زده و از سوی دیگر سیاستهای کارشناسینشدهی وزارت بازرگانی به همراه برخوردهای غیراصولی زیرمجموعههای نظارتی این وزارتخانه و مهمتر از آن پرداخت نکردن مشوقهای صادراتی تعهدشده، صدماتی را به تولید و صادرات وارد کرده است.
سخن پایانی اینکه امروز نهتنها استمهال بدهیهای معوقهی واحدهای تولیدی و صادراتی نساجی ناگزیر است بلکه وقت آن است که دولت معافیتهایی در دریافت مالیات و عوارض و حتا حق بیمهی کارگران برای این صنایع در نظر بگیرد تا بهتدریج با تأمین تسهیلات با بهرهی بانکی اندک برای بازسازی و نوسازی و توسعه، از این حال اسفبار خارج شوند.